بسم الله الرحمن الرحیم
مقایسه تلفات جنگ داخلی سوریه با تلفات ناشی از حاکمیت ولایت فقیه
در سال2010 و بعد از انقلاب مردم تونس و کمی پس از آن ، کوره ذوب دیکتاتورهای ملت عرب به دَوران افتاد و یکی پس از دیگری دیکتاتورها را در مینوردید و دیکتاتورهای خودکامه را یکی پی دیگری در خشم ملتهای دربندشان میسوزاند.؛این منوال ادامه داشت تا اینکه این جوش و خروش ملتها به سرزمین شام یعنی همان سوریه که دیکتاتورش برادر خوانده ولایت فیه خودمان است رسید.
اما موضوعی که قیام مردم سوریه را از دیگر همسایگانش متمایز میکرد خوی درّندَگی این رژیم سفاک است که به دلیل حمایتهای برادر ناپاکش ولایت فقیه و گروهای تروریستی دست پرورده اش و همچنین سایر اربابان خارجی اسد و شاید هم, منافع قدرتهای جهانی.، مانع از آن شد که حق خواهی ملت در بند سوریه همچون سایر همسایگانش در مدت کوتاهی به ثمر برسد و این حمایتها از رژیم اسد کار را به یک جنگ داخلی تمام عیار کشاند.
که بخش اعظمی از مسولیت این فجایع به گردن رژیم حاکم بر کشورمان است. و این موضوع که ولایت فقیه در یک کشور بیگانه و جهت برسر قدرت نگاه داشتن یک متحد اینچنین کارنامه ای را به بار مینشاند, پس برای نجات خود از سقوط چه اعمالی را انجام میدهد؛ فکر کردن به این چنین مواردی باعث شده است که بعضی از مردم رنج کشده و ظلم زده کشورمان از قیام و انقلاب در مقابل ولایت فقیه منصرف شوند و وضع موجود را به حساب اینکه با قیام و حق خواهی شرایط مان بدتر میشود میپذیرند..
اما جدا از اینکه تلاش برای آزاد زیستن جزء ارزشهای انسانی بشمار می آید و وجدان انسانیت متحمل شدن سختی و بلا برای انسانگونه زیستن را موجب افتخار و عزت هر قومی به حساب می اورد؛ اما آیا واقعا قبول کردن شرایط موجود ما را از ظلم و جور ولایت فقیه در امان نگاه داشته است؟
و یا اینکه سکوت ما صرفا مرگی تدریجی و بدون سر و صدایی به وسعت جنگ داخلی سوریه است و ما خوشبینانه خود را از آن وحشت با قبول ذلت نجات میدهیم و اما قافل از اینکه در باتلاقی به گودی ماشین کشتار اسد دست و پا میزنیم!!
اعلام آمار تلفات جنگ داخلی سوریه حکایت از ان دارد که تا کنون این جنگ بیش از 250 هزار کشته در بر داشته است و چند ملیون نفر هم مجبور به ترک کشورشان شده اند که این آمار واقعا برای هر صاحب وجدان و انسانی درد اور هستند.
اما با برسیی وضعیت مرگ و میرها و سایر معضلات کشورمان که در ان رژیم به صورت مستقیم و غیر مستقیم نقش داشته است نشان میدهد که شرایط ما چندان با مردم سوریه تفاوتی ندارد و شاید تنها تفاوتی که بین مرگ و مصیبت ما با ملت سوریه وجود داشته باشد تفاوت مرگها و دلایل متفاوت مصیبتهای وارده باشد.
به عنوان مثال
1-در کشور ما بر اثر فشارها و تبعیضات و قانونهای تبعیض نگرانه و درجه بندی شهروندان به درجه های مختلف و همچنین تقسیم مردم به خودی و غیر خودی باعث شده است که طبق گزارشی از خبرگزاری تابناک از هر چهار خانواده یک خانواده ایرانی دچار مشکلات عصبی شوند یعنی به عبارت ساده تر از هر چهار نفر یک نفر مبتلا به بیماری های عصبی میباشد. به این ترتیب یک چهارم جامعه عملا درگیر بیماریهای عصبی و روانی میباشند.لینک گزارش اینجا کلیک کنید:
2_همچنین طبق گزارش موسسه گلومبرگ ایرانیان در کنار مردم عراق که سابقه بیش از یک دهه جنگ و درگیری مذهبی و قومی دارند با هم جزء عصبانی ترین مردم جهان هستند.
3_یکی دیگر از فجایعی که در وقوع ان میتوان ولایت فقیه را مقصر دانست آمار بسیار تکان دهنده تصادفات و کشته های حاصل از ان است به صورتی که طبق گزارش مشرق نیوز در هر ساعت2.7 ایرانی جان خود را بر اثر تصادفات از دست میدهند. لینک گزارش اینجا کلیک کنید:
طبق گزارشها 50%از دلایل تصادفات عامل انسانی میباشد سوال این است چرا عامل انسانی بیشترین تاثیر را در وقوع تصادفات کشور دارد؟ در جواب باید بگوییم که به همان دلایلی که مردم ما عصبانی ترین انسانهای جهان میباشند و بر اثر سیاستهای غلط نظام یک چهارم جمعیت کشور دچار بیماریهای عصبی و روانی هستند به همین دلیل است که سالانه 17هزار هموطن ما بر اثر تصادف جان خود را از دست میدهند.و50%دیگر برمیگردد به تابوت خودروهای حلبی بی کیفیت تولید داخل.
4_جنایت دیگری که از سوی ولایت فقیه متوجه مردم ما میباشد آمار بسیار بالای معتادین در کشور میباشد به صورتی که ایران دارای بالاترین مصرف کنندگان مواد افیونی در دنیا را دارد، و همچنین مرگ و میر حاصل از سوء مصرف مواد مخدر است که بنا بر گزارشی که سایت شفاف منتشر کرده است در چهار ماه نخست امسال حدود 936 ایرانی بر اثر مصرف مواد مخدر جان خود را از دست داده اند.
5_موضوع دیگری که میتوان به ان اشاره کرد و رد پای دستگاه ولایت فقیه در ان پررنگ میباشد آلودگی هوا و تخریب محیط زیست می باشد، به صورتی که ولایت فقیه جزء ده کشور برتر دنیا در تخریب محیط زیست میباشد. و با سیاستهای غلطی که در این ضمینه اعمال میکند باعث تشدید این بحران میشود . به صورتی که همشهری انلاین طی گزارشی اعلام کرد که در هر دو ساعت 1 ایرانی بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می دهد.
6_همچنین مورد دیگری که میتوان به ان اشاره کرد این است که ولایت فقیه بر اثر فقری که در جامعه بوجود آورده است قدرت خرید اقلام با کیفیت را عملا از مرد سلب نموده و مردم هم به دلیل درامد پایین و صرفه جویی اقتصادی اقدام به خرید اقلام ناسالم غذایی میکنند که به گزارش سایت وبدا.بهداشت سالانه 90 هزار ایرانی بر اثر تغذیه ناسالم به انواع بیماریهای مختلف دچار میشوند.
7_بحث دیگری که میشود مطرح کرد آمار وحشتناک ابتلا به سرطان در کشور است این امر تا به حدی حاد شده است که کارشناسان و متخصصین از ان به عنوان سونامی سرطان یاد میکنند بنا بر تحقیقات پزشکی علاوه بر سایر موارد ابتلا به این بیماری کشنده دو عامل که در ان میتوان حاکمیت را مقصر شناخت یکی افزایش تشعشعات و اموج پارازیت و دیگری استفاده بیش از اندازه از مواد نگاه دارنده و آمپولهای هورمونی در تولید گوشت سفید میباشد. بنا بر گزارش سایت رسخان سالانه 85 هزار ایرانی مبتلا به انواع سرطان میشوند که از این تعداد 30 هزار در هر سال فوت میکنند.لازم به ذکر است که بر اساس گفته محققین با رویکرد کنونی در طی 20 سال آینده این آمار دوبرابر خواهد شد.
8_مورد دیگری که میتوان به ان اشاره کرد این است که در حاکمیت ولایت فقیه به دلیل عدم رسیدگی به وضع کارگران به گزارش سایت برترینها سالانه 2 ملیون و 300 هزار کارگر جان خود را در حوادث شغلی از دست میدهند.
9_همچنین در گزارش دیگری که میتوان در ان نشانه هایی از تقصیر ولایت فقیه را در ان مشاهده کرد آمار بسیار بالای سکته ها در بین ایرانیان میباشد به طوری که به گزارش سایت شفا جو روزانه 250 تا 300 ایرانی دچار سکته مغزی خفیف و قوی میشوند.
10_موضوع دیگری که به خوی درندگی رژیم حاکم بر کشور بر میگرد شلیک مستقیم و بی ضابطه ماموران امننیتی به مردم است که شدت و حجم این اتفاقات به حدی زیاد است که بنا بر موارد رسانه ای شده از این نوع وقایع به طور متوسط در هر روز 2.3 ایرانی بلوچ فقط در بلوچستان به قتل میرسد .
11_همچنین نمونه دیگری که میتوان به ان اشاره کرد اعدام و حذف فیزیکی و قانوانی مخالفان و دگر اندیشان بنا بر دستگیری ومحاکمه و اعدام آنها است به طوری که ولایت فقیه در این امر سرامد تمام سفاکان و ظالمان جهان است. بر اساس آمار تنها در شیش ماه نخست سال جاری بیش از 618 ایرانی اعدام شده اند و این در حالی است که بنا بر اعلام منابع حقوق بشری آمار اعدامها حداقل دو برابر ان چیزی است که جمهوری اسلامی اعلام میکند.
با این آمار و ارقام به این نتیجه خواهیم رسید که وضعیت ما با مردم جنگ زده سوریه چندان تفاوتی ندارد و شاید بتوان اینچنین تصور کرد که مردم سوریه> روزی لنگ لنگان خرک خویش را به منزل خواهند رساند< و ما همچنان در پی مصلحت و عاقبت اندیشی در باتلاق مرگی به وسعت سوریه دست و پا میزنیم.
سهراب درخشان >جیش العدل

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر