اگر فقط ظلم را غیر از جنبه شرعی و دینی آن و تنها در واژه خود ظلم نگاه کنیم.
ظلم و جنایت بر خلاف سرشت پاک انسانهاست و مانعی برای آزادی و شکوفا شدن استعدادهای نهفته انسانها و پیشرفت و تکامل و مسیری بسوی بردگی و ذلت است.
و اگر بخواهیم از جنبه شرعی و دینی به ان نگاه کنیم ظلم مخالف عدالت خداست و برای انسانهای مومن همین اندازه کافی است که عدالت خداوند با وجود ظلم سازگاری ندارد.
حال شاید ظلم در نوع خود به انواع واقسام شکلها وطرحها باشد ولی در برابر عدالت خداوند ناسازگار است.هیچ گاه خداوند تاریکی و نور را به هم نمی آمیزد و یا اینکه این دودر کنار یکدیگر بتوانند عدالت خداوندی را در زمین مستقر نمایند.
گاهی ظلم در لباس یک فرعون وگاهی در لباس یک سارق بروز می کند و خداوند روش مبارزه با آن را در هر دو، مشخص و در قالب دستوراتی که جنبه امر و حکمی دارد قرار داده و انسانهای مومن را امر به مقابله داده است.
در برابر ظلم فرعونی جهاد و در برابر ظلم سارق، مومنین را دستور به امر به معروف و نهی از منکر در بازداشتن سارق از سرقت حمل کرده است.
و این روش مبارزه ودعوت خداوند براساس حکمت و مقیاس و اندازه ان تعریف شده است.خداوند براساس اندازه خرابی فساد قوانین مقابله را تشریح کرده و با نگاه به اندازه و بزرگی فساد و ظلم میدان مبارزه را تعریف می کند.
جهاد در واژه خودش گویایی کلی از مسائل در حوزه نهی از منکر و امر به معروف است.و در حیطه عملی به نسبت ظلم تغییر عملی نیز می دهد.
همانگونه که گفتیم بزرگی فساد که تباهی ملت و سرزمینی در ان نهفته با امر نهی از منکر زبانی و لسانی ممکن نیست.زیرا قوه قهریه برای فساد بکار گرفته شده از سوی ظالم و تهدید مظلوم به مرگ و بردگی و اشغال و تجاوز را به همراه دارد.
حال با توجه به این نوع ظلم اگر عمل دفاعی به تنهایی بصورت لسانی انجام گیرد نتیجه ای در بر نخواهد داشت چه بسا که تهدیدهای بالقوه ای افراد ناصح و مصلح را با تهدید به حبس و شکنجه و مرگ روبرو می کند.
و این نوع مبارزه و جهاد قدمی بسوی ازمودن شانس برگشت از ظلم برای ظالم با کمترین خسارات بین ظالم ومظلوم است.
همچنین شروعی برای قدم گذاشتن به مرحله دوم از جهاد و مبارزه که بصورت تدافعی از سوی مظلوم و با عمل منع دست انجاممی گیرد.
عمل تدافعی در دفع ظلم در این مرحله عملی متقابل به مثل را از خود تعریف می کند. خداوند انسانها را به دو دسته شرور و مصلح تقسیم و مصلحان را ملزم به دفع شر نموده است.
چنان چه که می فرماید به مظلومان اجازه داده شده تا از خود دفاع نمایند و در این صورت است که نصرت خداوند با شماست.
پس در هر صوت باید به دفاع برخاست تا زمانیکه صلح وامنیت قائم گردد و خطر شر وظلم بطور کلی از بین برود: ( أذن للذين يقاتلون بأنهم ظلموا وإن الله على نصرهم لقدير) خداوند اداره امنیت در زمین را به عهده انسانها قرار داده است.بنابراین وسیله دفع شر وظلم در اختیار انسان قرار داده شده است.
بنابراین در جای دیگردر کلامش می فرماید تغییر ممکن نیست بدون قدم گذاشتن برای تغییر دادن سرنوشت و سرنوشت یک قوم و ملت از تحت ستم بودن تغییری از جانب پروردگار را به همراه ندارد تا آن زمان که آن ملت و قوم در جهت تغییر سرنوشت خودش قدم برندارد ((إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ))[الرعد:11]ً.
یعنی خداوند نصرتش را برای مظلومین در امر همت مظلومین برای دفع ستم قرار داده است. بنابراین همانگونه که ظلم منافی با وجدان و سرشت انسانی است منافی با رهنمودهای شرع خداوند نیز می باشد.
و در هر دو مورد تاکید بر دفع ظلم و اجرای عدالت است تا امنیت در بین مردم حاکم شود.
ادامه دارد
محمود بلوچ
دوشنبه، 11 خرداد ماه 1394 برابر با 01-06-2015




هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر