قسمت دوم
دفع ظلم نیاز به دینداران با وجدان دارد.
اگر دین دار باشیم ولی فاقد وجدان ویا اگر وجدان داشته باشیم و فاقد ایمان باشیم هرگز مقیاس ظلم را نخواهیم دید.
زیرا جامعه ما مورد هجمه وحشیانه دشمنی قرار گرفته که با دو انگ و شیوه راه جنایت را گشوده است.
بنابراین با این پیش زمینه وجود ظلمهای رژیم را که از دیکتاتوریت محض کار می گیرد در حق ملت بلوچ بر شمرده و دفاع در مقابل این مظالم را حق مسلم دانسته و تا برچیده شدن ظلم و ستم در مقیاس محدوده زندگی ملت بلوچ و تا سرنگونی رژیم به این دفاع مقدس ادامه داده و این قدمی برای تغییر است که در کنار ان نصرت الهی را نیز یدک خود می کشد و پیروزی مظلوم بر ظالم را رقم خواهد زد.
همیشه انسانها تا پیروزی قدمی فاصله دارند و ان قدم شناخت دشمن و فهم صحیحی از سیاست دشمن است.پس قدم تا رسیدن به پیروزی آگاهی دادن و آگاه بودن است.
وقتی انسان مظلوم به حقیقت جریان ظلم و جنایت و سیاست خصمانه دشمنش پی برد انگاه بین مظلوم و پیروزی قدمی فاصله است و این قدم با صبر و صلابت در مقابل تمامی سیاستهای دشمن از خود ایستادگی نشان خواهد داد.
رژیم جمهوری بظاهر اسلامی اما غیر اسلامی وانسانی با شروع بکار وپیروزی انقلابش که ملت بلوچ نیز نقش بسزایی در به ثمر رساندن این پیروزی داشتند به جایی اینکه مورد تقدیر و شریک در ساختار سیاسی کشور و یا ساختار حداقل داخلی بلوچستان شریک سازد با قوه قهریه از این ملت تقدیر و با زور اسلحه و تزریق فقر تا به امروز زیان ها وخسارات جبران ناپذیری در همه عرصه هایی که پیشرفت و سعادت ملتها در انها نهفته روبرو کرده و هزارن تن از فرزندان این ملت را با انگهایی تراشیده قتل عام نموده است. اگر به احوال سیاسی بلوچستان از دونگاه رژیم شاهنشاهی و جمهوری بظاهرغیر اسلامی ضد انسانی بنگریم می بینیم که بلوچستان در زمان رژیم شاهنشاهی از وضعیت سیاسی نامساعدتری نسبت به جمهوری غیراسلامی انسانی قرار داشته است.
ساختار قومی و جغرافیایی بلوچستان واینکه ملت بلوچ از گجررضایت چندانی نداشت و به گجر بعنوان نیروهای اشغالگر و جنایت کارمی نگرید و حس مبارزه برای دفاع از سرنوشت و سرزمین از دست رفته پیامدهای سیاسی سنگینی برای رژیم شاهنشاهی داشت و این امر موجب تقویت نیروهای متجاوز و نگاه امنیتی شدید نسبت به بلوچستان گشت و حوزه نفوذ رژیم شاهنشاهی در بلوچستان خلاصه در شهرها و مسیر راههای اصلی بود و به هیچ عنوان قدرت نفوذی بر ملت نداشت و نتوانست اعتماد کلی ملت بلوچ را جذب نماید.با شروع انقلاب ملت بلوچ که ملتی مسلمان و پایبند به ارزشهای اسلامی و هیچ گونه اشنایی با تشیع و عقیده مخرب آن در قالب تقیه (دروغ و تزویر)نداشتند و شعار اسلام و عدالت را در قالب برابری و مشارکت در ساختار سیاسی کشور را از زبان ملایان نیرنگ باز دیدند با احترام به ارزشهای اسلامی و اینکه اسلام دین صلح است و امنیت و برابری،راه مخالفت و اعتراض را که بنیادش بر مبارزات رهایی از اشغال سرزمین ومسیری بسوی آزادی بود را به اعتماد به ملایان که شعار زندگی عادلانه وبرابر و اینکه الوییت اداره بلوچستان و الوییت آبادانی برای خود ملت بلوچ است فریب خوردند به جمهوری غیر اسلامی رای دادند.
و با شروع جنگ تحمیلی نیز شهدای بیشماری تقدیم کرد اما متاسفانه با پایان هشت سال جنگ با رشادت و صداقت این ملت بازهم نتوانست اعتماد جمهوری غیر اسلامی آخوندها را جلب کند.و به محض اینکه از جنگ فارغ شد جنگی را بر علیه ملت ما و سایر ملیت ها ومذاهب شروع کرد و با قتل هزاران تن و در محاصره قرار دادن از نظر معیشتی ظلمهای بیشماری را بر علیه ملت بلوچ و سایر ملل در جغرافیای ایران روا داشت.
انگ هایی چون وابسته به دستگاهایی اطلاعاتی شرق و غرب و صدام و کمونیست و خلقی و اشرار و مواد مخدر به یک زمان و طی یک سیاست وبال گردن ملت بلوچ گشت و پس از آن انگ وهابیت جان بیشماران بلوچ را گرفت. در حوزه معیشتی چنان ملت را د رمحاصره و تبعیض قرار داد که نان شب به قیمت جان بود و همچنان این محاصره اقتصادی بر علیه ملت ما جان هزاران بلوچ را گرفته است. تمامی امور اداری و درآمدهای قانونی را در اختیار غیر بومیان و نیروهای خودی در فرم اداری قرار داد و از بلوچستان سرزمینی سوخته بوجود اورد که در هیچ اداره وارگانی نمی توان از فرزندان ملت بلوچ کسی را دید. این روند ظالمانه در تمامی حوزه های اقتصادی معیشتی اموزشی و پژوهشی بلوچستان را با فقر مطلق به عمد روبرو کرد تا جایی که امروز شاهد بر ان هستیم که این ملت در مرگی خاموش بسوی ابدیت و نابودی کامل به پیش می رود.دامنه جنایات تمام حوزهای زندگی مردم را فرا گرفت و از ملت بلوچ ملتی در قفس ساخت که در این سکوت دین و دنیای این ملت به تباهی کشانده شد. تنها جرم این ملت بیگانگی در تعریف کلی با مرکز،اشغال سرزمین بدون رضایت این ملت،و اینکه دین این ملت خلاف دین و عقیده حاکمیت ظلم است.و این سه گزینه پیش درآمدی برای نگاه امنیتی ،قتل عام و تزریق فقر به عمد و بر هم زدن ترکیب جمعیتی بود.این سه گزینه مانع از برقراری عدالت و پیش زمینه ای برای ظلم حاکمان بر ملت تحت ستم بلوچ بوده است. چنان که این رویه ظالمانه با این تعریف در بلوچستان دنبال می شود که ملت بلوچ ملتی ازاد اندیش، تجزیه طلب می باشد و ازدو تفکر وهابیت و ناسیونالیست قومی ،جدایی طلبی بهره می گیرد و به هیچ عنوان نمی تواند به عنوان ملتی مورد وثوق و اعتماد قرار گیرد.و این تعریف کلی از بلوچ، بلوچستان را تبدیل به یک منطقه کاملا امنیتی و در سانسور قرار داده و دست همه ارگانها و نهادها در به فقر کشاندن و مورد تبعیض و قتل رساندن این ملت باز گذاشته و هیچ فرد مجرم دولتی و نهادی نسبت به ظلم به این ملت و سرزمین پاسخگو نیست.زیرا دست ها برای جنایت در حق این ملت و سرزمین بازگذاشته شده و انچه مهم است بالا رفتن امار فقر و تباهی و قتل عام این ملت است. با نگاهی ساده به وضعیت سیاسی ،نظامی و اقتصادی بلوچستان می توان دریافت که رژیم برای نابودی این ملت در جغرافیای جنوب شرق از شدیدترین قوه قهریه اش استفاده کرده است. بلوچستان به عنوان سرزمین مادری ملت بلوچ در طی دوران حکومت ملاها به تعریفی صحیحی از جهنمی با انواع عذاب ها برای ملت بلوچ تبدیل گشته و امنیت از این سرزمین رخت بسته و جزء فقر و بدبختی روزافزون که با سرعت بالایی فقط جان می گیرد به قیمت نان چیزی از آبادی و امنیت در آن وجود ندارد. باوجود داشتن بالاترین رتبه های فقر،بیکاری،تبعیض و قتل عام چه شواهدی بالاتر ازاین نیاز است که برای نجات از مصیبتهای وارده به عمد از سوی ظالم به دفاع برنخواست.اگر به بلوجستان به عنوان بخشی از تاریخ کهن یاد کنیم می توانیم تمام این سرزمین و داشته هایش را به عنوان سرزمینی آباد نشده از ازل تا به امروز و جزء آثار تاریخی دنیا قرار داد و به عنوان میراثی زنده وکهن از آن یاد کرد.زیرا هیچ گونه نشانی از قرن بیست و یک ندارد و همان بلوچستان است که در تاریخ کهنش با نام ملت بلوچ وبه عنوان سرزمین ملت ما یاد میشود. بلوچستان در این قرن با عقب افتادگی اش به فاصله بیش از چند قرن می تواند بعنوان سرزمین باستانی و کهن قرن بیست و یکم نام گیرد. وقتی جنایت ها فاصله این ملت و سرزمین را به فاصله قرن ها به عقب نگه داشته و هیج گونه تشابهتی با قرن جدید و دنیای مدرن و حتی نیمه مدرن ندارد چگونه میشود در برابر این مظالم سکوت کرد و حق خود را فریاد نزد. در این جاست که دفاع و مبارزه برای بدست آوردن از دست رفته ها و رسیدن به شرایط ایده آل و زندگی در امنیت و هم ردیف قرار گرفتن با ملتهای ازاد واجبی واجب تر از هر حکمی دیگر است.و برای ملت بلوچ دیگر نشستن و نظاره گر وضعیت ستم به هیچ عنوان جایز نیست. و اینجاست که دفاع واجبی شرعی و وجدانی است و هیچ فرد بلوچی صاحب ایمان و وجدان نمی تواند از بحث دفاع از اب وخاک ، دین و ملتش شانه خالی کند.
محمود بلوچ عضو شاخه ی فرهنگی سازمان جیش العدل
جمعه ۱۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۵ ژوئن ۲۰۱۵



هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر