مرگ ملتی در جفرافیای جنوب شرق ایران ، ملتی با مرگ و فقر در ستیز در سرزمین ظلم زده بلوجستان،
سرزمینی که از دید لنز دوربین ها و تریبونها به باد فراموشی سپرده شده تا مرگ این ملت در سکوتی طاقت فرسا بدور از هیاهو و جنجال رقم خورد. این سایه فقر بر کناره های زیبای دریای مکران،بر آثار به جا مانده از جاده ابریشم امروز در سکوت و ماتم
اینجا بلوچستان است سرزمینی که پنج درصد هم از اشتغال بومیان را به خود اختصاص نداده است. فقر و مرگ دو کلمه آشنا و چون ناقوس و کابوسی تمام نشدنی با طلوع و غروبی بی پایان!!!
در سرزمینم به ندرت پیدا میشود که شخصی به مرگی طبعیی جان سپارد.این جا هر مرگی داستانی غم انگیز با خود دارد و پایان این قصه فقر است و بیکاری!!!
پایانی نیست بر این روزهای ماتم و عزا!!
از سرحد تا سیستان و مکران بلوچستان وجب به وجب این خاک شاهدی بر این مدعا است!
کیست غمخوار؟
کیست که رنج و غم این ملت غرق شده تا خرخره در فقر را درک کند؟
کیست که سنگینی سالیان این رنج را از دوش ملتم کم کند؟
و کسی نیست جزء تو ای بلوچ! آری کسی نیست جزء تو و من و ما !!
این ملت ستمدیده دست یاری تو را می خواهد.چرا دریغ می کنی از ملتت!!مگر نمی بینی رنج سالیان و حال زار را؟؟





هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر