مدتی است در ورودیها و خروجیهای شهر زاهدان قانون خاص و ویژهای اعمال میشود که نه در سطح کشور و نه در دیگر شهرستانهای استان سیستان و بلوچستان چنین برخوردی وجود دارد. نگارنده مطلب که حدود سی سال مقیم زاهدان است و شناسنامهاش صادره از شهرستان میباشد، در چندین مورد با اعمال این «بخشنامه جدید» – البته به تعبیر مأمور ایست بازرسی – مواجه شده است.
توضیحاتی که افسران ایست و بازرسی در این مورد ارائه میدهند معمولا متناقض، غیرمعقول و چه بسا خندهدار است. نخست اینکه مدعی هستند حدود چهارماه است بخشنامه داریم تا از ورود ماشینهای پلاک شهرستانهای سایر استانها به زاهدان ممانعت به عمل آوریم. آنها ادعا میکنند که این بخشنامه «در راستای تحقق امنیت شما مسافران محترم بوده و به خاطر لحاظ برخی مسائل امنیتی که از تفسیر و توضیح آن معذور هستیم، این تصمیم گرفته شده است.» و برخی هم صراحتا میگویند: «مگر جناب مولانا عبدالحمید به شما اطلاع نداده است که به زاهدان مسافرت نکنید؟»!!
نکته قابل توجه دیگر در این خصوص اینکه اکثراً این «بخشنامه» در حق ائمه جمعه و جماعات، روحانیون اهلسنت، مدیران و مدرسان حوزههای علمیه اهلسنت و سایر کسانی که دارای ریش و محاسن هستند، اجرا می شود، و چه بسا مأمورین ایست و بازرسی شخصیتهایی از اهلسنت با محاسن سفید و کهولت سنی را از خودرو پیاده کرده و ساعاتی مورد بازجویی و تفتیش قرار دادهاند.
[حتى در یک مورد در ۱۳ فروردین سال گذشته که همایش فضلای دارالعلوم زاهدان در جریان بود، خودروی حامل شیخ الحدیث مولانا محمّد یوسف حسین پور، به عنوان بزرگترین شخصیت مذهبی استان حدود نیم ساعت نگه داشته شد. این نوع رفتار نسبت به شخصیتی که خدمات شایانی را برای انقلاب و در راستای اتحاد و امنیت استان انجام دادهاند، چه توجیهی دارد؟]
همچنین در مورد طلاب اهلسنت هر چند مدارکشان تکمیل باشد، قضیه شدیدتر میباشد و بعضاً پس از پیمودن هزار کیلومتر مسیر، از همان ورودی شهر زاهدان مجبور به بازگشت به مناطق خویش میشوند و برخی هم از بازداشتگاه سر در میآورند و خانوادههایشان مدتی از سرنوشتشان بیخبر میمانند.
نگارنده سطور که مدتی قبل به همراه چند تن از همراهان خویش عازم شهرستان خاش بود، با چنین صحنهای مواجه شدم که مامورین، بنده و همراهانم را از ماشین پیاده کرده و مورد بازجویی سرپایی قرار دادند. ما در جواب یکی از مأموران ایست و بازرسی که میگفت: باید مولانا عبدالحمید به شما اطلاع میداد این مسافت را نمیآمدید و شما را در جریان بخشنامه جدید قرار میداد، عرض کردیم: جناب مولانا [عبدالحمید] شمارههای تکتک مردم را ندارند تا با همه تماس بگیرند. شما باید این بخشنامه را از طریق رسانهها اعلام میکردید تا ملت ایران متوجه شوند که برای رفتن به زاهدان نیاز به مجوز و گذرنامه داخلی است، و از سوی دیگر شما صرفا افرادی را پیاده کردید و مدارکشان را گرفتید که لباس روحانیت دارند، و گرنه چند خودرو دیگر با پلاک شهرستان هستند، ولی شما فقط افراد دارای محاسن و لباس روحانیت را متوقف نمودهاید!!
خلاصه اینکه آنچه شاهدان عینی نقل میکنند و آنچه روزانه در ورودیها و خروجیهای شهر زاهدان اتفاق میافتد حاکی از آن است که یک تصمیم امنیتی شدید علیه روحانیت، طلاب و قشر عظیمی از مردم دیندوست و متدین اهلسنت ایران در حال اجراست که دقیقا معلوم نیست بر اساس چه نظریه و دیدگاهی چنین اقدامات شدید و تبعیضآمیز همراه با توهین و تحقیری علیه ارزشمندترین قشر اهلسنت اعمال میشود؟
آیا واقعا تصمیمی است که پشت درهای بسته آغاز شده است و یا اعمال سلیقه برخی از نیروهای تندرو و خودسر استان است که منافعشان را در تشدید اختلافات و تحریک قومیتها و ملیتها میدانند؟
به راستی آیا چنین اقداماتی را میتوان در راستای تحقق امنیت استان تفسیر کرد؟ چرا باید شهروندی که از به عنوان مثال مشهد یا شهرستانی دیگر حرکت نموده و پس از پشت سر گذاشتن چندین شهر و شهرستان، در ورودی شهر زاهدان بدون هیچ دلیل خاصی مجبور به بازگشت شده و یا مدارکش را گرفته از او خواسته شود تا فرد معروفی را در زاهدان معرفی نماید تا برایش ضمانت نماید و یا اینکه مدارکش را از ستاد خبری شهرستان محل سکونتش تحویل بگیرد؟!
آیا چنین شهروندی اصلا شهروند ایرانی محسوب میشود، یا اجنبی و بیگانه؟ آیا از ایرانی بودن خودش شرمگین نمیشود؟ آیا بهتر نبود برای ورود به زاهدان گذرنامههای جدیدی طراحی شوند؟ خوب است که مأمور محترم و یا کسی که پشت این طرح، و یا به قول خوشان «بخشنامه جدید» هستند خودشان را به جای خانوادهای بگذارند که به قصد دیدار فرزند طلبه، یا دانشجو و یا یکی از بستگان خویش و یا شرکت در مراسم غم و شادی دوستانش عازم زاهدان شدهاند و یا حتی جهت گذراندن تعطیلات نوروزی قصد سفر به این استان کردهاند، ولی وقتی به پاسگاه کولهسنگی یا پلیسراه زاهدان میرسند مأمور ایست و بازرسی، بدون هیچ دلیلی، دستور برگشت و یا توقیف مدارکشان را میدهد. به راستی این مأمورین محترم در این لحظه چه احساسی خواهند داشت و این رفتار تبعیضآمیز را چگونه توجیه خواهند کرد؟
*به نقل از سنت آنلاین – به عنوان یادداشت یک خواننده

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر